جدول جو
جدول جو

معنی الم دلی - جستجوی لغت در جدول جو

الم دلی
بارانک
تصویری از الم دلی
تصویر الم دلی
فرهنگ لغت هوشیار
الم دلی
درختچه ای جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلام دلی
تصویر آلام دلی
درختی با برگ های دندانه دار، گل های سفید، میوۀ خوراکی خاکستری رنگ خال دار، که در جنگل های مازندران می روید
فرهنگ فارسی عمید
(اُ لُ اُ لُ)
فوج فوج. (فرهنگ رشیدی). گروه گروه و فوج فوج. چه الم بمعنی فوج و گروه باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (از انجمن آرا). فوج در فوج. (فرهنگ سروری) (فرهنگ خطی) (برهان جامع).
لغت نامه دهخدا
(دِ لِ دِ لِ)
مخفف داداش مشهدی، در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون: حمیت، شجاعت، زورگویی، تفوق طلبی، جوانمردی، لوطی گری، و از مشخصات آنان سرپیچی از قیود اجتماعی است و زیست بطرزو گونه ای خاص، اندکی مغایر با پسند عرف و اجتماع
لغت نامه دهخدا
(دِ)
صفت و حالت موم دل. نرم دلی و رقت قلب. (یادداشت مؤلف). نرم دلی. (آنندراج) :
چنان ز عشق کم آزار گشته ام طالب
که شیشه موم دلی یاد گیرد از سنگم.
طالب آملی (از آنندراج).
و رجوع به موم دل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ دِ)
ترحم. رحم دلی. نرم دل بودن. رجوع به نرم دل شود.
- نرم دلی کردن، ترحم نمودن
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ دِ)
دلشادی. مشعوفی. خوشدلی:
ندانستند جز شادی شماری
نه جز خرم دلی دیدند کاری.
نظامی.
زمین بوسه دادند بر شکر شاه
بخرم دلی برگرفتند راه.
نظامی.
بخرم دلی زآن طرف بازگشت
سوی بزمگاه آمد ازکوه و دشت.
نظامی.
بفرخ رکابی و خرم دلی
برون راند از آن شاه یک منزلی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ دُ لَ)
رجوع به الک دولک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دِ / اَ مُ قَدْ دَ)
المطهربن طاهر المقدسی (یا مقدیسی). بعضی او را المطهربن المطهربن المقدسی نوشته اند. از علمای اواخر قرن چهارم هجری بود. کتاب ’البدء و التاریخ’ به او منسوب است و بعضی آنرا تألیف ابوزیدبلخی میدانند ولی ’کلمان هوار’ مستشرق فرانسوی بر آنست که این کتاب از مقدسی است و در سنۀ 355 هجری قمری تألیف شده است. (از ایران باستان ج 1 ص 104 و 105). و رجوع به مقدسی شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ غَلْ لَ)
بدل. عملی. مصنوع. قلب. ساختگی. مزوّر. (یادداشت مؤلف). رجوع به الّم غلّم شود
لغت نامه دهخدا
(اَلْ لَ غَلْ لَ)
سخت خائن و دغاباز. (یادداشت مؤلف). شخص متقلب و حقه باز. امروز در آذربایجان هلم غلم به ’ها’ گویند
لغت نامه دهخدا
(رَ دِ)
مهربان بودن. دل رحم بودن. رقت قلب داشتن: از بهر این معنی است که بر رحم دلی بخاریان از شرق تا مغرب گواهی می دهند. (تاریخ بخارای نرشخی ص 27)
لغت نامه دهخدا
(سَ دِ)
ساده دلی، بلاهت. (منتهی الارب). حماقت: و حرب صفین و حدیث حکمین و سلیم دلی با موسی اشعری و فریب عمرو بن العاص. (تاریخ سیستان ص 109)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
بزدلی بی جراتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم کلی
تصویر علم کلی
فلسفه و امور عامه دانش همادی فرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم دلی
تصویر کم دلی
جبن، ترس
فرهنگ فارسی معین
ترحم، دلسوزی، عطوفت، مهربانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Congeniality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چلیک ماره کا
فرهنگ گویش مازندرانی
درنگ و تأخیر، از اصوات به هنگام سرور و شادی
فرهنگ گویش مازندرانی
بارانک درختی است با برگ های کنگره ای و گل های سفید و میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
لولو، موجود خیالی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
cordialidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
congenialidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
serdeczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
дружелюбність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
gezelligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
Geselligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
مهربانی، ملایمت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
convivialità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم دلی
تصویر هم دلی
सुलभता
دیکشنری فارسی به هندی